ویندوز

ساخت وبلاگ

از پریشب دارم تلاش میکنم سیستم خونه رو راه بندازم. از دو نفر کمک گرفتم آخرشم نشد. تموم ساعت هایی که باهاش کلنجار میرفتم یاد مجید بودم و روزهایی که پشت میز مینشست و در حال ور رفتن با کامپیوتر بود. هرچند چند سالیه که تقریبا بلااستفادست. ولی خب یه زمانی برای خودش دورانی داشت. بعد از اومدن لپتاپ تو خونه تقریبا همه کارا با اون انجام میشد و الان که دیگه معلوم نیست کجاست و دست کیه بازم متوسل شدم به همین

تو تموم لحظاتی که تو اتاقش بودم به این فکر میکردم که اگر بود الان میومد میگفت بازم اومدی خراب کاری! تقریبا همه خرابکاریهای وسایل خونه رو از چشم من میدید! چقدر دلتنگشم این روزها چقدر کم داریمش هممون :(

چقدر دیشب  پریشب گریه کردم بعد از تلاشهای بی سرانجامم

نمیدونم چرا من هستم اون نیست 


......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5monhaser7 بازدید : 47 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 0:21